داستانی قدیمی در مورد خاخامی که دربارهی بهشت و جهنم با خدا گفتوگو میکند وجود دارد. خداوند به او میگوید: جهنم را نشانت میدهم و خاخام را به اتاقی میفرستد که در آن گروهی از افراد گرسنه و ناامید دور میز گرد بزرگی نشستهاند. در وسط میز، ظرف بزرگی از غذایی گرم و لذیذ وجود دارد، غذا آنقدر زیاد است که همهی آنها را سیر میکند. بوی غذا آنقدر خوش است که آب از دهان خاخام سرازیر میشود. ولی هیچکس غذا نمیخورد. یک داستان عمیق فلسفی | بازگویی از اریک ساپرستون
در اولین نگاه | نیکولاس اسپارکس
گقتگو با کافکا | گوستاو یانوش
غذا ,خاخام ,وجود ,آنقدر ,یالوم ,میکند ,است که ,غذا آنقدر ,زیاد است ,آنقدر زیاد ,دارد، غذا
درباره این سایت